از بيست سي سال پیش تا كنون چندين كنفرانس بين المللي در اروپا و آمريكا براي هشدار دادن پزشكان به مسموميت حاصله از غالب اين داروها تشكيل شده و صدها مقاله تند و آتشين در اين باره با عناوين درشت و چشمگير در مطبوعات علمي و غير علمي جهان به منظور جلب توجه زعماي قوم و اولياي مسئول، درج و منتشر گرديده است كه ما ذيلاً به عنوان نمونه فقط به ذكر تيترهاي مقالات مربوط به «داروهاي آرام بخش و مخدر و مسكن رواني» ميپردازيم: 1- مجله سلامت فكر، سال 12، شمار 8، مقالهای تحت عنوان: «قرصهاي مخدر، مسكن و خوابآور، نيروي هوش را مختل و قوه قضاوت و اتخاذ تصميم را از بين ميبرد». 2- مجله تندرست، شماره 5، مورخ دي ماه 1348، مقالهاي تحت عنوان: «داروهاي آرام بخش و مسكن نوين خطرناك هستند». 3- مجله طب پيشگام، شماره 7، فروردين ماه 1344، مقاله مفصلي تحت عنوان «زيان داروهاي ضد غم» 4- روزنامه اخبار پزشكي، شماره 54، مورخ سوم خرداد 1345، مقاله اي تحت عنوان: «خطرات داروهاي آرام بخش» 5- روزنامه اطلاعات، شماره 11549، مورخ 5 آذر 1343، مقالهاي تحت عنوان: «در كنفرانس جهاني تحقيق درباره مواد مخدر اعلام شد: داروهاي آرام بخش مانند مواد مخدر بشر را تهديد ميكند». 6- روزنامه كيهان، مورخ پنجشنبه 8/12/1342، (ترجمه از مجله لوك) مقالهاي تحت عنوان: «نوشداروهاي مرگبار: هر سال هزاران نفر به علت استعمال داروهاي جديد و روشهاي معالجاتي مدرن هلاك ميشوند». 7- مهنامه تندرست، شماره 11، مورخ خرداد 1344، مقالهاي تحت عنوان: «اثرات نامطلوب داروها» راجع به كنفرانس 250 تن از پزشكان معروف اروپا عضو مجمع اروپايي مطالعه در مسموميت داروها در استكهلم پايتخت سوئد. و اينك خلاصهاي از مقاله مندرج در مجله سلامت فكر راجع به زيان داروهاي آرام بخش را ذيلاً درج مي كنيم: داروهاي آرامبخش در سال 1950 به صورت قرصهاي معجزهآسا به بازار عرضه شد و به عنوان بهترين و خارقالعادهترين ابزار به دست پزشكان روحي براي معالجه بيماران دماغي افتاد. همانطور كه دكتر ژان مرانسوا امابيلو، رييس كميسيون ملي بخش بيهوشي ايالات متحده ميگويد: خيلي زود ميليونها فرانسوي كه حريصانه درصدد تمدد اعصاب و آرامش روح بودند، در جستجوي به دست آوردن انواع مختلف اين قرصها برآمدند. در حدود 50 عامل اصلي با ماركهاي مختلف و متنوع تجارتي از طرف آزمايشگاهها به وسيله داروسازيها به بازار عرضه شد. آگهي در مجلات مخصوص و انتشار آنها از طرف پزشكان اين قرصها را بدون ضرر معرفي كرد و اينطور وانمود شد كه هيچ نوع اعتيادي به همراه نخواهد داشت و در معالجات در دورههاي مداوم، قابل تحمل هستند ولي از سال 1957 تا 1961 در ايالات متحده آمريكا صدها گزارش باليني نتايج زيانبخش حاصله از اين قرصها را در بيماران بيشمار يادآور شدهاند. آنها به بيماريهايي از قبيل بيماريهاي پوستي، گوارشي، ناراحتيهاي خيالي، خواب آلودگي و حتي خرفتي و منگي كه از استعمال اين قرصها به بار ميآيد مبتلا شدهاند. اولين گزارش مهم روزنامه جامعه پزشكي آمريكا در فوريه 1957 تحت عنوان «خطرات قرصهاي خوابآور و مخدر در معالجه پريشانيها» انتشار يافت، روانپزشكان دانشگاه «اورگون» 8200 نفر از بيماراني را كه وضع جسمي آنها خوب و استعداد دماغيشان در حد ميانگين بود و در عين حال از پريشانحالي شكايت داشتند، مورد مطالعه قرار دادند، از 7500 نفر بيماراني كه به وسيله اين قرصها معالجه شده بودند 374 نفر به ناراحتيهاي شديدي كه عكسالعمل حساسيتهاي كبدي بود مبتلا شده بودند، 1700 نفر ديگر آنها رفتار و اخلاقشان به كلي عوض شده و حالت زشت و بدي به خود گرفته و 827 نفر ديگر كاملاً تغيير شخصيت داده و سخت و خشن شده بودند. در سال 1961 پرفسور ميشل گولتيه و ايتن فورنيه كه مديريت مؤسسه ضد سموم فرناندويدال را به عهده داشتند، در مجله پراتيسين اين طور نوشتند: اين قرصها اغلب اوقات نتايج ثانوي نامطبوعي به دنبال دارند از قبيل اختلالات عصبي، ناراحتيهاي حساسيتي، حالات عصبي، لرزش، بينظميهاي شرياني، تهوع، سرگيجه و فقدان تمايلات جنسي. در 1964 پرفسور فورنيه مجدداً در مجله «گازت مديكال دوفرانس» اينطور مينويسد: تجويز آزادانه و بدون قيد و شرط قرصهاي مخدر و مسكن به وسيله مردم عواقب بسيار وحشتناكي به دنبال دارد که از جمله خواص آنها ايجاد عادت است. ژان بار استاد دانشگاه بروكسل ميگويد: بيماراني كه به خوردن قرصهاي مزبور عادت كردهاند به هيچ وجه نميتوانند از خوردن آنها صرف نظر كنند و اگر به ترك آنها پردازند عوارض ناراحت كنندهاي در آنها پيدا ميشود كه غالباً شديد و خطرناك ميباشد. چنانكه دكتر «سيريل كوپرنيك» روانپزشك عاليقدر در بيمارستان «سالپتريه» پاريس بعد از يكسري آزمايش به اين نتيجه رسيد كه قطع قرصهاي مزبور منجر به تشنجات شديد كشنده خواهد شد. گاهي نيز عوارض ديگري از قطع داروهاي آرام بخش پيدا مي شود از جمله در بيمارستان «فرناندويدال» روزي به بيماري برخوردند كه حالت افراد مست را داشت و قادر به حركت نبود، تنها علتي را كه توانستند براي اين ناراحتي پيدا كنند، قطع همان قرصهاي مسكن رواني بود. پرفسور روبرت مونود عضو آكادمي پزشكي ميگويد: اجتماع الكل و اين قرصها موجب مسموميت شديد و بروز اختلالات و ناراحتيهاي سخت ميگردد. چند سال قبل يكي از رانندگان كه اتومبيل خود را به آهستگي در جاده هدايت ميكرد ناگهان از مسير خود به طرف چپ پيادهرو خارج شد و به سختي با اتومبيل ديگري كه از طرف مقابل میآمد تصادف كرد اين حادثه منجر به مرگ يك نفر و مجروح شدن 4 نفر ديگر شد و هنگامي كه از راننده آزمايش خون به عمل آمد معلوم شد كه نه تنها الكل صرف كرده بلكه قرصهاي آرامبخش هم خورده است، تركيب اين دو عامل موجب بروز حادثه دلخراش گرديده بود. مصرف قرصهاي آرامبخش حتي بدون الكل نيز نيروي هوش را مختل و قدرت قضاوت و اتخاذ تصميم را تحت الشعاع قرار ميدهد به طوريكه راننده نخواهد توانست اعمال خود را كنترل كند. دكتر «ژان دالايون» ميگويد يكي از بيماران او به علت خوردن اين قرصها با وجود مهارت در رانندگي، در عرض 48 ساعت دو تصادف از وي سر زد. عليرغم اين اطلاعات و تذكرات، افراد در مصرف قرصهاي آرامبخش افراط ميكنند، بيماران درخواست و پزشكان تجويز ميكنند و مردم به خوردن آنها ادامه ميدهند به طوريكه مصرف آنها روز افزون شده است. كودكان و پيران در مقابل اين قرصها حساسيت خاص دارند. دكتر «ژاك نهلي» متخصص بزرگ بيماريهاي اعصاب و رييس بخش بيمارستان «ارگانتوي» روزي در اطاق خود به زن جواني برخورد ميكند كه روزانه پزشك معالج او به خاطر معالجه بيماري پوستي روزانه 3 ميليگرم از اين داروهاي تسكين دهنده به او تجويز كرده بود طولي نميكشد كه بيمار گرفتار ناراحتيهاي بسيار شديد ميشود. مصرف اين قرصها در زنان باردار نيز عوارضي به وجود میآورد. دكتر «كوپرنيگ» توصيه ميكند كه زنان باردار بايد از خوردن اين نوع قرصها مطلقاً پرهيز كنند، مخصوصاً در سه ماه اول حاملگي كه ممكن است ناراحتيها و عواقب خطرناك به بار آورد. اين بود خلاصهاي از مقاله مندرج در مجله «سلامت فكر» كه چكيده تحقيقات چند تن از معروفترين روانپزشكان اروپا را نشان ميدهد. دهها نمونه نظير چنين مقالهاي در ساير مطبوعات به قلم روانپزشكان ديگر نيز درج گرديده كه هر كدام كم و بيش به شرح خطرات داروهاي آرامبخش پرداختهاند، از جمله ترجمه مقالهاي به قلم ميرلو (Meer Loo) روانپزشك اروپايي در مجله «طب پيشگام» شماره 7، مورخ فروردين 1344 درج گرديده كه خلاصه آن، اين است: عوارض بدني؛ مهمترين عوارض بدني ناشي از مصرف داروهاي آرامبخش و خوابآور عبارتند از: اختلالات كبدي، يرقان، اگرانولوستيوز، كم شدن مقاومت در مقابل عفونت، بثورات جلدي و اشكال مختلف درماتيت، ازدياد فشار خون، واكنشهاي ناسازگاري و آلرژي، حساسيت فوقالعاده نسبت به نور، فلج روده و مثانه، اختلالات انزال و نارسايي جنسي و غيره. مهمترين عوارض عصبي و اختلالات رواني كه در اثر مصرف داروهاي آرامبخش بروز مينمايد عبارتند از: آتاكسي، اختلالات سوء بر مراكز ديانسفاليك، حملات ناركولپتيك، ديستوني وضعي، اختلالات فراموشي، پيدايش نگراني، دلهره و اضطراب كه خود نقض غرض است زيرا داروهاي آرامبخش براي رفع دلهره و اضطراب تجويز ميشود ولي غالباً ديده شده است كه با مصرف داروهاي آرامبخش، بيمار به طور ناخودآگاه در رنج و بدبختي خويش بیشتر فرو ميرود و بدين ترتيب حالت ماليخوليايي و هيپوكندري به وجود ميآيد: كسي كه به اضطرابي مختصر دچار است با تكرار استعمال داروهاي آرامبخش به روزي خواهد افتاد كه ديگر قادر به تحمل همان اضطراب بيآزار نبوده و به راستي از آن رنج ميبرد. معتادين به داروهاي آرامبخش به مرور شخصيت خود را از دست داده، منفي (پاسيو) ميشوند و به تدريج ذوق و شوق زندگي در آنها از بين ميرود. استعمال داروهاي آرامبخش ممكن است منجر به حالتي شود كه در آن شخص فرمانبردار و بسيار تلقينپذير شده و به طور مبالغهآميزي حس اطاعت پيدا كند و قدرت مخالفت از او سلب شود؛ گانگسترهاي بزرگ آمريكا اين داروها را به نام «داروهاي اطاعت» ناميده و آن را به زير دستان خود ميخورانند تا بهتر اعمال نفوذ كنند بدين ترتيب در اعضای باند يك حالت اطاعت و وابستگي به وجود ميآيد هم چنين در تشكيلات گانگستري، خوراندن مواد آرامبخش به دختران جوان به منظور از بين بردن مقاومت و وادار كردن آنها به اطاعت جنسي صورت ميگيرد، خطر اعتياد نسبت به اين داروها به حدي است كه بسياری از بيماران را گرفتار ضعف تدريجي اراده كرده و آنان را اسير و برده اين داروها نموده است و كار به جايي رسيده است كه انسان عصر ما سردرد خود را بدون بلعيدن يكي از اين قرصها نميتواند تسكين دهد. فقط در ممالك متحده روزانه بيش از پنجاه بيليون از قرصهاي آرامبخش ميسازند و افرادي كه آنها را به مصرف ميرسانند طوري اسير دارو شده كه در صورت خودداري از ادامه استعمال آن، نشانههايي به شكل هذيان حاد و به صورت حملات تشنجي در آنها بروز ميكند، حتي اخيراً در مواردي از مرگ ناشی از قطع ناگهاني داروهاي آرامبخش منتشر كردهاند. مهمترين مطلبي كه درباره خطرات داروهاي آرامبخش به عنوان هشدار به پزشكان و محافل صلاحيتدار پزشكي در مطبوعات علمي چاپ شد مقالهاي بود كه در روزنامه «اخبار پزشكي»، شماره 54، مورخ سوم خرداد 1345، تحت عنوان «خطرات داروهاي آرامبخش» به طبع رسيد و در اين مقاله چنين ميخوانيم: در اكتبر 1965 در آمريكا يك سمپوزيوم بزرگ كه در نوع خود بينظير بود توسط مركز تحقيقاتي داروهاي اعتيادآور تشكيل شد و در آن راجع به اثرات اعتيادآور اغلب داروهايي كه فعلاً در دنيا مصرف ميشود بحث شد، مصرف زياد اين داروها باعث سرگيجه، اغتشاش فكر، عدم تطابق حركات و علايم ديگر شده و اعتيادي خيلي شبيه به باربيتوريكها و الكل ايجاد ميكند و همانطوري كه مصرف باربيتوريكها و الكل ممكن است باعث تصادفهاي رانندگي، سقوط روي زمين بر اثر راه رفتن بدون تعادل، ايجاد اختلال در كارهاي روزمره نموده و موجب حالات حمله و تعرض شود، اين داروها نيز به آساني چنين حالاتي را در شخصي كه آنها را مصرف ميكرده است ايجاد مينمايد و بالاخره هرگاه بيماري يكي از داروهاي مزبور را براي مدت زيادي مصرف كرده باشد چنانچه آن را يك مرتبه كنار بگذارد علايم خماري در وي ايجاد ميشود و در وي احساس احتياج مبرم به آن داروها ظاهر ميگردد. مهمترين علايم نرسيدن داروهاي فوق به بيمار عبارتند از: اضطراب، لرزش، قولنج عضلات، بياشتهايي، ضعف، بي خوابي، بعضي اوقات علايم شديد هذيان، اختلال رواني و گاهي هم توهم، فراموشي و گم شدن در زمان و مكان را نيز بايد به آنها اضافه كرد. براي درمان اين نوع معتادين لازم است همان كارهايي كه براي درمان معتادين به الكل و ترياك انجام ميشود انجام گردد يعني بيمار حتماً در بيمارستان بستري شده و به تدريج از ميزان اين داروها كاسته شود. اكنون هنگام آن رسيده است كه نام اين داروهاي به اصطلاح آرامبخش را كه تا اين اندازه به سلامت افراد بشر لطمه ميزند براي اطلاع قاطبه پزشكان و عامه مردم فاش كنيم. روزنامه «اخبار پزشكي» طي همان مقاله كه ذكر كرديم، نام علمي هفت قلم داروهاي آرامبخش را كه در سمپوزيوم بزرگ آمريكا اعتيادآور و مضر تشخيص داده شده اند به شرح زير درج كرده است: 1- مپروبامات 2- گلوتتيميد 3- اتي نامات 5- متي پريلون 6- كلرديازپوكسيد 7- ديازپام و مينويسد: «بايد دانست كه نام اين هفت قلم دارو از فارماكوپه ايالات متحده آمريكا، فرانسه، كانادا، و انگلستان حذف شده است». آيا ميدانيد نام تجارتي اين داروها كه در بالا نام علمي آنها درج شده است چيست؟ ذيلاً نام آنها را براي كساني كه نميدانند مينويسيم: 1- مپروبامات نام علمي داروهايي است كه معروفترين آنها به اسامي: ميلتاون و اكوانيل در همين چند سال اخير، تمام بازارهاي دنيا را پر كرده است. 2- گلوتتيميد نام علمي داروي خوابآوري است كه در بازار به نام دوريدن به فروش ميرسد. 3- اتلكروينول نام علمي دارويي است كه در بازار به نام پلاسيدل به فروش ميرسد. 4- اتي نامات نام علمي دارويي است كه به نام والميد در بازار فروخته ميشود. 5- متي پريلون نام علمي دارويي است كه به نام نولودار آن را ميفروشند. 6- كلرديازپوكسيد نام علمي دارويي است كه در كليه بازارهاي جهان به نام ليبريوم به فروش ميرسد. 7- ديازپام نام علمي دارويي است كه به نام واليوم مصرف سرسامآوري در كليه كشورهاي جهان دارد. در اين جا من ميخواهم حقايقي تيزتر از شمشير و روشن تر از آفتاب را در معرض افكار عمومي پزشكان ايران قرار دهم: واكنش تراستها و كارتلهاي داروسازي در برابر اين زنگهاي خطر آیا آقاي دكتر ابراهيم چهرازي استاد دانشگاه و مدير دانشمند مجله سلامت فكر كه متجاوز از سي سال مطالعه و تحقيق و بررسي دقيق در بيماريهاي اعصاب و روان دارد، ممكن است با نوشتههاي خود مبني بر زيانهاي فاحش داروهاي آرامبخش كه مستند به عقايد بزرگترين استادان روانپزشكي فرانسه و اروپا مي باشد مخالف باشد؟ آيا آقاي دكتر احمد سيد امامي مدير فاضل و ارجمند مجله تندرست كه يكي از اساتيد پيشكسوت دانشگاه و يك انسان دوست واقعي است ممكن است منكر نوشته هاي خود پيرامون خطرات داروهاي آرامبخش كه مشابه با مندرجات مجله سلامت فكر است، باشد؟ آقاي دكتر طهمورث فروزين همكار ارجمند مطبوعاتي ما، مدير و دانشمند روزنامه اخبار پزشكي كه تنها نماينده آژانسهاي علمي پزشكي دنيا در ايران است و تازهترين اكتشافات و مهمترين اخبار پزشكي روز و آخرين عقايد و آراء و قطعنامههاي سمپوزيومها و كنفرانسهاي بينالمللي را براي اطلاع كليه پزشكان ايران در روزنامه اخبار پزشكي درج ميكند، آيا ممكن است مخالف نوشته صريح و قاطع خود داير به زيانهاي فاحش هفت قلم داروهاي آرامبخش و خوابآور، مخصوصاً ميلتاون و واليوم و دوريدن و تحريم اين داروها از طرف سمپوزيوم بزرگ آمريكا و حذف آنها از فارماكوپههاي فرانسه و انگلستان و آمريكا و كانادا باشد؟ چون مسلماً هيچ يك از آقايان نامبرده با نوشتههاي ما كه در حقيقت بازگو كننده مطالب مندرج در مجلات خودشان است مخالف نيستند لذا از اين شخصيتهاي شريف علمي تقاضا دارم نه به خاطر من بلكه براي رضاي خدا و نجات جان و مال سي ميليون جمعيت ايران كه غالباً گرفتار و آلوده و معتاد به استعمال اين داروهاي به اصطلاح آرامبخش شده و از اين راه دستخوش آسيبهاي فراوان جسمي و روحي گرديدهاند، با من هم داستان شوند و در راه پيشبرد هدف مقدس مشتركي كه ما مديران مطبوعات پزشكي داريم و ميخواهيم با ارائه حقايقي به نفع عامه مردم با هر گونه اغفال و عوام فريبي كه از طرف شيادان براي پر كردن جيب خود به عمل ميآيد مبارزه كنيم، تشريك مساعي نمايند و تا آخرين قدم كه وصول به هدف نهايي باشد از اين وظيفه مقدس ملي و انساني دست نكشند. همه مردم بايد بدانند كه صاحبان صنايع عظيم داروسازي كه سازندگان اين داروهاي آرامبخش هستند نه تنها كمترين ارزش و اهميتي براي اين گونه مقالات پزشكي كه از طرف محققان دلسوز و بشردوست در مطبوعات علمي درج مي شود قايل نيستند بلكه براي آن سمپوزيومهاي بزرگ نيز كه در اروپا و آمريكا براي هشدار دادن به پزشكان جهان درباره خطرات اين داروها تشكيل مي شود تره خورد نميكنند و حتي كوچكترين ترس و واهمهاي هم از مقامات مسئول بهداشتي و قدرتهاي مملكتي ندارند زيرا ميزان فروش اين داروها در سراسر جهان سرسامآور است و سود خالص سالانه سازندگان داروهاي مزبور سر به جهنم مي زند. داروهاي آرامبخش در سال 1950 كشف شد و بلافاصله در اثر تبليغاتي كه پيرامون آنها به عمل آمد شهرت جهاني يافت به طوري كه در مقالهاي به قلم ديكسون مندرج در مجله انجمن پزشكان آمريكايي، شماره 163، مورخ 1957 اعلام شد كه در ده ماهه اول 1956 در آمريكا قريب سي هزار ميليون از این قرصها به مردم فروخته شده است که به طور متوسط روزی 100 میلیون ميشود!!! و در حال حاضر اين رقم به روزي 1000 ميليون، آن هم فقط در كشورهاي متحده آمريكا رسيده است!!! با اين حساب ميزان مصرف آنها را در سراسر جهان حساب فرماييد كه چه اندازه خواهد شد. به جرأت ميتوان ادعا كرد كه امروزه كمتر خانهاي ميتوان يافت كه در آن، از اين قرصهاي آرامبخش وجود نداشته باشد. بنابراين با توجه به سودهاي بسيار هنگفتي كه مرتباً همه ساله نصيب سازندگان اين داروها مي شود، به هيچ قيمتي حاضر نيستند از تهيه و فروش آنها صرفنظر كنند. داروهاي آرامبخش به جاي خود، ساير داروهايي كه امروزه ميليونها تن از افراد بشر به آنها نياز مبرم دارند، هر قدر هم زيان داشته باشند و هر اندازه محققان دانشمند و دلسوز جهان آنها را تحريم كنند، باز هم سازندگان از ساختن و فروش آنها دست نميكشند زيرا امروز بر احدي مكتوم نيست كه كلماتي از قبیل نوعپروري و خدمات صادقانه به جهان بشري اگر حرف پوچي هم نباشد، كاملاً آلوده و آميخته به اغراض مادي و تحتالشعاع سودجويي از سرمايههاي عظيم شده است و اين صاحبان صنايع عظيم كه به صورت كارتلها و تراستهاي بزرگ اداره ميشوند در همه جا همه گونه نفوذ و قدرت دارند و باور كنيد كه هيچ نيرويي در جهان نميتواند با آنها مقابله و از سوءاستفاده هاي آنان جلوگيري نمايد چنان كه در مورد زيانهاي فاحش همين داروهاي آرامبخش كنفرانس بزرگي در ژنو تشكيل گرديد و نتيجه بحث و تبادل نظر كارشناسان مربوطه اين شد كه نه تنها مقامات مسئول بهداشتي كشورها بلكه حتي سازمان ملل متحد نيز قادر به جلوگيري از اعمال نارواي اين كارتلهاي داروسازي نيست و ما عين خبري را كه در مطبوعات علمي و غير علمي جهان در اين باره انتشار يافته و ترجمه آن در روزنامه اطلاعات، مورخ 5، آذرماه 1343 درج شده است ذيلاً نقل ميكنیم: در كنفرانس جهاني تحقيق درباره مواد مخدر اعلام شد: داروهاي آرامبخش مانند مواد مخدر بشر را تهديد ميكند. تعداد معتادين ترياك، مرفين و هروئين در سراسر جهان به چند ميليون نفر ميرسد در حالي كه تعداد معتادين به داروهاي آرامبخش و خوابآور چندين ده ميليون نفر است و خطر اين اعتياد اخير كمتر از اعتياد به مواد مخدر نيست. تراستهاي بزرگ داروسازي آمريكا و انگلستان روز به روز به وسعت كارخانههاي خود ميافزايند و روزي نيست كه با جار و جنجال تبليغاتي عظيم خود داروي جديدي به عنوان «آرام كننده اعصاب و تسكين دهنده اضطرابها» به مردم جهان تحويل ندهند. بیشتر اين داروهاي آرامبخش، اثر سمي دارند و بعد از مدت كوتاهي ايجاد اعتياد ميكنند و متأسفانه ارگانهاي سازمان ملل متحده آنقدر قدرت ندارند كه جلوي اين خطر را بگيرند. كارخانههاي داروسازي براي ساختن و عرضه كردن اين قبيل داروها مبالغ گزافي خرج ميكنند و از صرف پول در راه كسب اجازه فروش آنها دريغ ندارند. اين عبارات تلويحاً بلكه تصريحاً نشان ميدهد كه متأسفانه بازار رشوه و سوءاستفاده در سازمانهاي عظيم دولتي حتي در كشورهاي بزرگ جهان نيز رواج دارد و الّا با كمال صراحت آن هم در كنفرانس بزرگي نظير كنفرانس ژنو گفته نمي شد كه: «تراستهاي داروسازي از صرف پول در راه كسب اجازه فروش آنها دريغ ندارند». و البته در چنين صورتي نبايد هم توقع داشت كه حتي ارگانهاي سازمان ملل متحد نيز از عهده جلوگيري از چنين خطر بزرگي كه سلامت افراد بشر را تهديد ميكند برآيد. بياييد از نزديك با تجزيه و تحليل دقيق به بررسي اين مطلب بپردازيم كه كارتلها و تراستهاي داروسازي براي پيشرفت مقاصد خود به چه وسايلي متشبّث مي شوند و از چه راههايي موفقيت به دست ميآورند. در نخستين مرحله بايد بدانيم كه بي هيچ گفتگو و بدون كوچكترين ترديد پزشكان جهان تجويز كننده داروهاي آنها هستند و تراستهاي داروسازي به خوبي ميدانند كه با هيچ نيرويي نميتوان در دژ پولادين پزشكان نفوذ پيدا كرد زيرا اگر چه تعداد انگشتشماري از پزشكان هر كشور با هدايايي که از طرف كارخانجات داروسازي دريافت ميكنند بلا اراده آلت اجراي مقاصد آنان شده و به تجويز داروهاي اين لابراتوارها ميپردازند ولي تعداد اين پزشكان همان طور كه گفتيم انگشتشمار است[1] و به طور مسلّم اكثريت نزديك به كليه پزشكان افراد شريفي هستند كه با صفاي كامل و وجدان پاك به درمان بيماران ميپردازند و آنچه دارو تجويز ميكنند حقيقتاً به آن ايمان دارند. پس بايد كاري كرد كه پزشكان اعتقاد راسخ و محكم به مفيد و مؤثر بودن داروها پيدا كنند. اين جا است كه هنر تبليغات آشكار مي شود زيرا تراستهاي داروسازي خوب مي دانند كه در گرفتاريهاي روزافزون زندگي كنوني از هر صد پزشك يكي هم اهل تحقيق و مطالعه نيست و نميتواند هم باشد زيرا اگر بخواهد واقعاً به كم و كيف طرز تهيه داروها و جزئيات فرمول و مكانيسم اثر و سمّيت و عوارض جانبي آنها بپردازد آن هم داروهايي كه از نظر تعداد، كوس رقابت با ستارگان آسمان ميزند، بايد تمام زندگي خود را وقف مطالعه و تحقيق كند و اين امر اگر محال نباشد عملاً امكانپذير نيست بنابراين تقريباً كليه پزشكان جهان اطلاعاتشان درباره تأثير داروها، اگر از مندرجات بروشورها (ورقههاي تبليغاتي) كه از طرف لابراتوارهاي داروسازي منتشر ميشود، كمتر نباشد بیشتر هم نيست و شواهد عديدهاي براي اثبات اين مدعا در دست است كه متأسفانه بارها در مطبوعات علمي و غيرعلمي جهان نيز انعكاس پيدا كرده است، از جمله حتي در مجله زن روز، شماره 215، مندرج 13 ارديبهشت 1348 مطلب بسيار زنندهاي در اين باره منتشر شده بود كه با توجه به تيراژ زياد مجله مزبور بايد به اين حقيقت تلخ اعتراف كرد كه با اين قبيل نوشتهها روابط معنوي بين پزشك و بيمار به مخاطره ميافتد و حرمت پزشك از بين ميرود. باري مجله نام برده چنين مينويسد: اساس استعمال غيرضروري قرصها و داروهاي خوابآور بیشتر موارد درتجويز غير دقيق دكتر گذاشته ميشود. مثلاً ممكن است دكتر بدون توجه به سابقه بيمار و گرفتاریهاي خانوادگي و روحي او قرصهاي مزبور را تجويز كند و در كار مصرف آن هم نظارتي نكند و يا بيماري كه به دستور دكتر مقدار معيني از قرصهاي مزبور را به كار برده پيش دكتر آمده باز هم از بيخوابي شكايت كند و دكتر بدون توجه، مقدار مصرف را زيادتر تجويز كند و در نتيجه بدان دارو معتاد شود. از همه بدتر مطالعاتي كه درباره 102 تن از اطباي حومه غرب لوس آنجلس صورت گرفت نشان داد كه بیشتر آنها از اثرات و عوارض قرصهاي مزبور به كلي بياطلاع بودهاند!! و نيز چندي قبل در مجله «علم و زندگي» چاپ پاريس در اين باره نوشته شده بود: پزشكان در گذشته هنگام نوشتن نسخه چند نوع دارو را به مقدار معين در نظر ميگرفتند و براي بيمار تجويز ميكردند و هر بيمار در نظر طبيب داراي مزاج و وضع مخصوص بود ولي امروز طبيب بر اثر آگهيها و تبليغات دامنهدار لابراتوارها و كارخانههاي داروسازي، يك داروي اختصاصي را انتخاب ميكند و در نسخه مينويسد و پزشكان تقريباً در تمام موارد از چگونگي تأثير داروهاي اختصاصي بياطلاع هستند و نميدانند تركيبات آنها چيست. گرچه تركيبات دارو روي آن نوشته شده ولي طبيب نميتواند بفهمد چه اثری دارد و به خود ميگويد چون وزارت بهداري تهيه و فروش اين دارو را تصويب كرده ناگزير اين دارو مفيد ميباشد. زنندهترين مطلب را در اين باره پرفسور هري. اف. دولينگ در كميسيون طب تجربي و درمانشناسي صد و ششمين جلسه ساليانه مجمع پزشكان آمريكايي كه در چهارم ژوئن 1957 در نيويورك منعقد شد ادا كرده است كه به راستي برای جامعه پزشكي بسيار تأسفآور ميباشد و آن، اين است: بیشتر نسخه نويسيهاي پزشكان فقط در اثر تلقين نمايندگان دارو است نه اطلاعات كافي و تا مادامی كه وضع چنين است و پزشكان كوركورانه به تجويز دارو مبادرت كرده و بيماران مانند خوكچه هندي در ميدان آزمايش قرار ميگيرند و مقصد غايي سازندگان دارو پر كردن جيب خويش است انتظار اين كه وضع تغيير كند را نبايد داشت. در اينجا به خاطر ميآوريم تذكرات حكيمانه آقاي دكتر آرمين رييس دانشكده پزشكي را كه در سخنراني خود خطاب به آقايان استادان چنين اظهار نمود: ما براي درمان بيماران وظايف خطيري داريم، از جمله اين كه بايد دانشجويان را ارشاد كنيم و از فعاليت ويزيتورهاي دارو در بيمارستان حتيالامكان جلوگيري نماييم و دانشجويان را عادت ندهيم كه كوركورانه از اين فعاليتهاي شوم پيروي نمايند زيرا تحت تأثير و زور ويزيتورها رفلكسي ايجاد ميشود كه اتوماتيكمان آنها را به نوشتن آن دارو وادار ميكند، چه بسا پزشكاني هستند كه اساساً تركيب دارويي را كه به كار ميبرند نميدانند. اينجا است كه بيماران با زباني عاجزانه خواستار ميشوند كه آزادي تجويز دارو را براي پزشكان بايد محدود نمود. خلاصه اين كه كارتلها و تراستهاي داروسازي جهان از اين نقطه ضعف پزشكان كه نداشتن فرصت كافي براي مطالعات دقيق درباره خواص داروها است، سوءاستفاده كرده و آنها را براي تجويز فرآوردههاي خود كاملاً گمراه و از حقيقت منحرف ميسازند. براي انجام اين امر دست به اقداماتي ميزنند كه اگر مورد موشكافي و بررسي قرار گيرد جز شيادي و كلاهبرداري نام ديگري نميتوان روي آن گذاشت زيرا در سازمانهاي وسيع تبليغاتي خود دانشمندان و محققاني را در اختيار دارند كه حقوق بگير و جيره خوار و اسير دلارهاي كارتلهاي داروسازي هستند و آنها مأموريت دارند كه در تنظيم بروشورهاي دارو (ورقههاي معرفي خواص دارو) جز منفعت و اثر مفيد آن هم به طور مبالغهآميز چيزي ننويسند و از مضار داروها سخن به ميان نياورند و چه خوب گفته است پرفسور هري. اف. دولينگ در آن سخنراني كذايي خود به اين مضمون [که] از طرف ديگر به محققين نيز فشار فوقالعادهاي وارد ميشود كه در گزارش خود امتيازات و صفات برجستهاي با ضرر كم براي داروهاي جديد ذكر كنند. بزرگترين دليل براي اثبات اين مدعا وجود خود بروشورهاي دارويي است كه يكي از آنها را ما براي نمونه ذكر ميكنيم و چون موضوع مورد بحث ما داروهاي آرامبخش است لذا بروشورهاي مربوط به ميلتاون را مثال مي زنيم. چنان كه خوانندگان محترم مي دانند ميلتاون يك داروي اختصاصي از گروه مپروبامات است كه در جزو هفت قلم داروهاي تحريم شده در سمپوزيوم آمريكا حتي از فارماكوپهها هم خارج گرديده است. تنها علت تحريم اين داروها ایجاد یک سلسله عوارض بدنی و روانی و مخصوصاً پیدایش اعتیاد در مصرفكنندگان بوده ولي چنانكه هم اكنون خواهيم ديد در اين بروشورها نه تنها كوچكترين زياني براي آنها ذكر نشده بلكه مخصوصاً با كمال صراحت قيد ميكنند كه اعتياد نميآورد. از جمله در ورقهاي مربوط به ميلتاون از كارخانه لدرلي چنين ميخوانيم: «دكتر سلينگ ميلتاون را براي 200 نفر بيمار كه چند تن از آنان مدت يك سال!!! اين دارو را مصرف ميكردهاند تجويز كرده و به اين نتيجه رسيده كه داروي نامبرده يك عامل خوابآور و آرامكننده عملي و سالمي است كه اعتياد نميآورد و در اضطرابات ناشي از بيماري هاي رواني، به ويژه هنگامي كه علامت اوليه آن فشار روحي باشد ارزش فراواني داراست». و همچنين در ورقه تبليغاتي همين ميلتاون مربوط به لابراتوار «والاس والينگ» چنين ميخوانيم: «قدرت فكر كردن روشن و دقيق و توانايي انجام فعاليتهاي دماغي با مقادير درماني ميلتاون مختل نميشود، حتي با كاهش اضطراب و فشار روحي در برطرف شدن بيخوابي ميتوان انتظار داشت كه توانايي و قدرت بیشتري نيز پيدا ميشود. اين جنبه ازكيفيت درماني ميلتاون توسط تعداد زيادي از پزشكان كلينيسين و محققين به ثبوت رسيده است. تا كنون بيش از 65 گزارش تحقيقي درباره ميزان تأثير ميلتاون (داروي توانايي و قدرت انجام كار) منتشر شده است؛ ميلتاون دارویي شناخته شده است، در تجويز آن حادثه غير مترقبهاي از لحاظ بيمار و پزشك پيش نميآيد، ميلتاون اختلال تعادل ايجاد نميكند و روي فعاليت جنسي تأثير ندارد، ميلتاون در مدت ده سال استعمال اثرات عالي باليني و فارماكولوژي خود را در 2000 گزارش به ثبوت رسانده است». ملاحظه ميفرماييد چگونه در بروشورهاي مزبور صريحاً ادعا كردهاند كه اين قرصهاي آرامبخش، اختلال تعادل ايجاد نميكنند، روي فعاليت جنسي اثر ندارند، اعتياد نميآورند، فعاليت دماغي را از كار نمياندازند، در مدت 10 سال استعمال اثرات عالي و باليني و فارماكولوژي خود را در 2000 گزارش به ثبوت رساندهاند.... و غيره و غيره. حال اين نوشتهها را با مندرجات مجله سلامت فكر به مديريت دكتر ابراهيم چهرازي، استاد مغز و پي و روانپزشك دانشمند مقايسه فرماييد، مينويسد: داروهاي آرامبخش در سال 1950 به صورت قرصهاي معجزهآسا به بازار عرضه و به عنوان بهترين و خارقالعادهترين ابزار به دست پزشكان روحي براي معالجه بيماران دماغي افتاد. همانطور كه دكتر ژان فرانسوامابيو رييس كميسيون ملي بخش بيهوشي ايالات متحده ميگويد: خيلي زود ميليونها فرانسوي كه حريصانه در صدد تمدد اعصاب و آرامش روح بودند، در جستجوي به دست آوردن انواع مختلف اين قرصها برآمدند. در حدود 50 عامل اصلي با ماركهاي مختلف و متنوع تجارتي از طرف آزمايشگاهها به وسيله داروسازيها به بازار عرضه شد. آگهي در مجلات مخصوص و انتشار آنها از طرف پزشكان اين قرصها را بدون ضرر معرفي كرد و اين طور وانمود شد كه هيچ نوع اعتيادي به همراه نخواهد داشت و در معالجات در دورههاي مداوم قابل تحمل هستند ولي از سال 1957 تا 1961 در ايالات متحده آمريكا صدها گزارش باليني نتايج زيانبخش حاصله از اين قرصها را در بيماران بيشمار يادآور شدهاند. آنها به بيماريهايي از قبيل بيماريهاي پوستي، گوارشي، ناراحتيهاي خيالي، خوابآلودگي و حتي خرفتي و منگي كه از استعمال اين قرصها به بار ميآمد مبتلا شدهاند. اولين گزارش مهم روزنامه جامعه پزشكي آمريكا در فوريه 1957 تحت عنوان «خطرات قرصهاي خوابآور و مخدر در معالجه پريشانيها» انتشار يافت. روانپزشكان دانشگاه اورگون 8200 نفر بيماراني را كه وضع جسمي آنها خوب و استعداد دماغيشان در حد ميانگين بود و در عين حال از پريشانحالي شكايت داشتند مورد مطالعه قرار دادند. از 7500 نفر بيماراني كه به وسيله اين قرصها معالجه شده بودند 374 نفر به ناراحتيهاي شديدي كه عكسالعمل حساسيتهاي كبدي بود مبتلا شده بودند. 1700 نفر ديگر آنها رفتار و اخلاقشان به كلي تغيير يافته و حالت زشت و بدي به خود گرفته و 827 نفر ديگر كاملاً تغيير شخصيت داده و سخت و خشن شده بودند... الي آخر. همچنين اگر در نظر آوريم كه كنفرانس ژنو و سمپوزيوم آمريكا بیشتر به خاطر اعتياد اين داروهاي آرامبخش و خطرات حاصله از آنها منعقد شده است، آنگاه بیشتر متوجه خواهيم شد كه چگونه كارتلهاي داروسازي، نه كوچكترين اعتنايي به مقالات مندرج در مطبوعات علمي ميكنند و نه براي كنفرانس ژنو و سمپوزيوم آمريكا تره خورد مينمايند زيرا كماكان در بروشورهاي خود مينويسند اين داروها نه اگر يك دموكراسي واقعي در جهان حكمفرما بود و قوانين مدني و جزايي اجرا ميشد و زعَما و زمامداران دلسوزي در كشورها وجود ميداشت، ... هيچگونه زيان بدني و رواني دارند و نه اعتياد ميآورند. ... اين تراستهاي داروسازي را كه با دروغهاي شاخدار خود باعث اغفال پزشكان جهان شده و به وسيله آنها ميليونها مردم تيره روز و بينوا را كه بايد در كشاكش مشكلات زندگاني كنوني اعصابي پولادين داشته باشند، تبديل به يك مشت افراد بيحس و كرخ و منگ و ضعيفالاراده مينمايند ولي به ازای آن سالي ميليونها دلار به جيب مي زنند، آري اگر در كشورها واقعاً مسئولان بهداشتي وجود ميداشتند اين تراستهاي داروسازي را طبق ماده 237 قانون مجازات عمومي به عنوان شياد و كلاهبردار تحت محاكمه مي كشيدند زيرا ماده 237 مي گويد: «هر كس به وسايل تقلبي متوسل شود براي اين كه مقداري از مال ديگري را ببرد يا از راه حيله و تقلب مردم را به امور غير واقع اميدوار كند و از اين راه مقداري از اموال ديگري را بخورد به حبس تأديبي از 6 ماه تا 2 سال و يا به تأديه غرامت از 50 تا 500 تومان و يا به هر دو مجازات محكوم خواهد شد». ولي اگر پاي مجازات در كار باشد بايد مجازات خيلي شديدتري براي آن دسته از پزشكان قايل شد كه جيرهخوار تراستهاي داروسازي هستند و شرافت پزشكي خود را به خاطر سهميههاي مرتبي كه از آنها دريافت مي دارند زير پا ميگذارند و مقالات و رسالاتي تهيه ميكنند كه مورد استناد تراستهاي داروسازي واقع ميشود. من نام 20 تن از اينان را با نام مقالات و رسالاتشان كه مورد استناد كارخانه معظم لدرلي است از بروشور مربوط جدا نموده و كليشه كردهام كه در اين جا ملاحظه ميفرماييد. خوشبختانه به مصداق «اللهم اشغل الظالمين بالظالمين»، رقيب گردن كلفتي براي سازنده ميلتاون پيدا شد و او سازنده ليبريوم و سپس واليوم بود و چرا رقبا يكي پس از ديگري پيدا نشوند كه ملل جهان را غم و اضطراب از زندگي پر رنج و جهنمي كنوني فرا گرفته و بهترين زمينه براي تهيه و فروش داروهاي ضد اضطراب فراهم آمده است. البته در اينجا پاي ميليونها دلار سود ويژه ساليانه براي هر مؤسسهاي كه پيش ببرد و رقيب را عقب بزند در كار است. لاجرم هر يك از اين مؤسسات به فشار تبليغات خود افزودند و پزشكان جهان را بيش از پيش به طرف خود جلب كردند. كارخانه عظيم داروسازي والاس واقع در نيوجرسي آمريكا كه يكي از سازندگان بزرگ ميلتاون بود ناچار شد كه در برابر ليبريوم كه از طرف كارخانه روش سوئيس با تبليغات وسيعي به جهانيان عرضه شده بود قد علم كند، پس يك عده از دانشمندان كذايي را وادار مي كند كه در بروشورها اثرات درماني ميلتاون را به مراتب بهتر از اثرات ليبريوم و لومينال معرفي كنند و اين دانشمندان كه نامشان عيناً از روي بروشور مربوطه عكس برداري و كليشه شده و در اينجا به نظر خوانندگان محترم ميرسد، نموداري تهيه كردند كه بر طبق آن ميلتاون 74 درصد و ليبريوم 37 درصد و لومينال 16 درصد ظرفيت كار و فعاليت بيماران را بالا ميبرد. تصويري را كه در اين جا ملاحظه ميفرماييد شامل دو قسمت است: قسمت سمت چپ مربوط به نسبتهاي عيني پزشكان و قسمت سمت راست مربوط به اظهارات خود بيماران مي باشد. در هر يك از اين قسمتها، ستون طرف چپ مربوط به تأثير ميلتاون و ستون وسطي مربوط به تأثير ليبريوم و ستون دست راست مربوط به تأثير لومينال ميباشد و به طوریكه ملاحظه ميفرماييد تأثير مليتاون را به مراتب بهتر و بیشتر از ليبريوم نشان ميدهد. اين مقايسه چنانكه در كليشه ديده ميشود به سال 1962 به طريق Double blind به عمل آمده كه طبق موازين علمي صد در صد قابل استناد است. بنابراين مو لاي درزش نميرود و اما سازنده ليبريوم و واليوم از اين بيدها نبود كه از اين بادها بلرزد و با بودجههاي تبليغاتي خيلي بیشتر و تشكيلات بسيار وسيعتر تبليغاتي جهاني دنيا را به خود جلب نمود و همه رقبا را پشت سر گذاشت تا آنجا كه نه تنها نام دهها داروي آرامبخش متعلق به كارخانجات مختلف بلكه حتي نام معروفترين آنها، ميلتاون و اكوانيل و غيره را نيز كم كم به دست فراموشي سپرد. براي اثبات قدرت شگفتانگيز تبليغاتي مؤسسه مزبور همين بس كه گفته شود، در دومين سمپوزيوم اتحاديه جهاني و روانپزشكي كه در ماه مه 1969 در ملبورن استراليا تحت عنوان «سمپوزيوم اضطراب» تشكيل شد و 48 تن از روانپزشكان پنج قاره جهان در آن شركت داشتند (بحث و مذاكرات روانپزشكان مزبور در چهار شماره متوالي مجله روانپزشكي متعلق به سال 1348 درج گرديده است). همين كه نوبت سخن به پرفسور «پلتزشه» روانپزشك سوئيسي و همولايتي سازنده واليوم و ليبريوم رسيد درباره اثرات سودمند اين دو دارو داد سخن داد و منحني نمايش تأثير آنها را رسم كرد كه در زير ملاحظه ميفرماييد: ضرب المثل معروف «خسن و خسين هر سه خواهران معاويه بودهاند» را كه شنيدهايد، اين ضرب المثل درباره آقاي پرفسور پلتزشه صدق ميكند زيرا اولاً گويا ايشان به تازگي از كره مريخ به زمين آمدهاند و از اوضاع و احوال ساكنان كره زمين و بانگ گوش خراش زيانهاي غير قابل انكار داروهاي «آرامبخش» در كنفرانس ژنو و مخصوصاً اين دو قلم دارو در سمپوزيوم آمريكا و حذف آنها از فارماكوپههاي فرانسه، انگلستان و آمريكا و كانادا به كلي بيخبرند و يا اين كه باخبرند ولي تعصب همولايتيگري با سازنده واليوم و ليبريوم طوري نظر خصوصي ايشان را جلب كرده كه بالاجبار از ذكر حقايق چشم پوشيدهاند. ثانياً در سخنراني خود گفتهاند كه داروهاي روان افزا را به سه دسته مهم بايد تقسيم كرد: داروهاي افسردگي، نورولپتيكها و آرام بخش ها. آيا آقاي پرفسور پلتزشه غافل بوده است از اين كه مدتها داروهاي نورولپتيك را كليه روانپزشكان جهان، ديگر به عنوان روانافزا براي درمان افسردگيها تجويز نمي كنند تا آنجا كه مطلب در كتابهاي كلاسيك نيز آمده است: «بعد از پيدايش نورولپتيكها روان پزشكان درصدد برآمدند كه از اين داروها در درمان افسردگيها استفاده نمايند ولي نتيجه اين آزمايش، رضايتبخش نبود زيرا علاوه بر اين كه نورولپتيكها در حالات افسردگي مفيد واقع نميشود، خود اين داروها ايجاد حالات افسردگي مينمايند» (كتاب روانپزشكي تأليف دكتر ميرسپاسي، صفحه 804، چاپ 1341). ثالثاً آقاي پرفسور پلتزشه براي اين كه موضوع بياساسي را كه همانا اثر ضد افسردگي نورولپتيكها است به همه بقبولاند و حرف خود را به كرسي بنشاند ناچار به قلمبه گويي شده است تا ديگران را با بيانات خود مسحور و مرعوب کند و به اين جهت گفته است: «اثر ضد افسردگي نورولپتيكها به علت انترفرانس اين مواد با سيستم آدرنرژيك است نه با سيستم كلينرژيك و نيز قطع سيستمهاي كلينرژيك مركزی جهت مشابهات ايمي پرامين ميباشد». اين سخن ما را به ياد مقاله اي به قلم الكساندركوهن تحت عنوان «اصول و روش قلمبهبافي علمي همه جا رواج دارد» مياندازد كه ترجمه آن در مجله روانپزشكي، سال دوم، شماره چهارم، مهر 1349 چاپ شده و چند جمله از آن ذيلاً نقل ميشود: از آنجا كه اغلب مسايل مهم همين كه خوب فهميده شد نسبتاً ساده است، هر دانشمند جاه طلبي، اگر بخواهد از افكار خويش دفاع كند، نبايد به همكارانش وانمود نمايد كه ساده است، بلكه آنچه بايد انجام دهد، چاپ كردن مقالهاي چنان مبهم و دشوار است كه هيچكس از آن سر در نياورد ولي همه بتوانند آن را تجزيه و تحليل و از تبحر نويسنده تقدير نمايند؛ از جمله در يكي از مطبوعات علمي چنين نوشته شده: در نوروفيزيولوژي چنين ميخوانيم [که] با اين مكانيسم بررسي يك عمل قهقرايي شيميايي مانند عمل اسيد گاما آمينو بوتيريك در مغز تفاوت موقت سيناپسها در يك عنصر بعد سيناپس خاص تحقق مييابد كه داراي احتمالي افزوده از فعاليت مفيد در حالتي كه بر بيقطبي شدن بعد از سينا